انگری بردز انیمیشنی حرفه ای و موفق/عکس
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۶۴۸۰۲
فیلم «پرندگان خشمگین» یکی از نخستین ها به شمار می رود. کلمه نخستین در مورد پدیده ای به کار می رود که مسبوق به سابقه نبوده و در زمان خویش منحصر به فرد باشد که این امر می تواند در زمینه مثبت یا منفی ارزیابی شود. بازی «پرندگان خشمگین» امروزه طرفداران زیادی در میان جوانان و بزرگسالان و نوجوانان به دست آورده است؛ یک بازی دو بعدی موبایل که توسط یک کمپانی فنلاندی ساخته و توسعه داده شده است و روی پلاتفرم های آندروید و آی او اس عرضه می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داستان بازی به صورت خلاصه این است: پرندگانی هستند که برای نابودی دشمنان خود یا همان خوکها به صورت خشمگین به سوی آنها پرتاب و باعث تخریب سنگرهای آنان می شوند.
داستان فیلم نیز از بازی «پرندگان خشمگین» به عاریت گرفته شده است اما با ذوق و خلاقیت زمینه اصلی داستان که جدال میان خوک ها و پرندگان است با موارد دیگر ترکیب شده است اما تا انتهای فیلم عنصر آشنای بازی که همان پرتاب پرندگان است به چشم نمی خورد با این وجود فیلم توانسته است ساختار خود را در عین وفاداری به بازی حفظ کند.
در این فیلم داستان جزیره ای که محل سکونت پرندگان زیادی است که همگی نمی توانند پرواز کنند، روایت میشود. در میان این پرندگان که سرگرم زندگی خوش و بدون دغدغه خویش هستند یک پرنده عصبانی به نام قرمز که با نیش و کنایه صحبت می کند و از گفتن حرف های خویش هراسی ندارد مورد پذیرش آنها واقع نمی شود زیرا او همیشه عصبانی است. به همین دلیل توسط قاضی به کلاس های مدیریت خشم فرستاده می شود. قرمز با اعضای کلاس آشنا می شود اما از آنها خوشش نمی آید. در همین احوال یک کشتی حامل خوک های سبز وارد جزیره می شود.
به دلیل ظاهر جذاب٬ ساده لوحی و خوش باوری پرندگان در کنار حیله گری، جذاب بودن سبک زندگی و خوش گذرانی خوک ها، آنها مورد پذیرش پرندگان واقع می شوند و پرندگان بعد از مدت کوتاهی به روش زندگی آنان علاقه مند شده و شبانه روز مشغول خوش گذارنی و جشن در کنار آنان می شوند. هشدار های قرمز به آنان تاثیری ندارد و در یکی از این شب ها خوک ها با استفاده از مشغول بودن پرندگان به جشن، تمام تخم های آنان را سرقت می کنند و به جزیره خودشان می گریزند.این انیمیشن با وجود اینکه از روی یک بازی موبایلی ساخته شده بود توانست رقم ۳۴۹ میلیون دلار در گیشه ها فروش داشته باشد در حالی که تنها مبلغ ۷۳ میلیون دلار برای ساختن آن هزینه شده بود. موفقیت تجاری و استقبال مخاطبان عمده، حکایت از موفقیت این اثر داشته است
اهالی جزیره که حالا به خودشان آمده اند از قرمز می خواهند کاری برایشان انجام دهد. او که قبلا برای یافتن عقاب قدرتمند با دوستانش به نوک کوه رفته بود و از رفتار عقاب به دلیل عدم تطابق با افسانه های ساخته شده از عقاب٬ سرخورده شده بود پرندگان را سازماندهی می کند و با ساختن یک قایق رهسپار جزیره خوک های می شوند.
خوک ها که طبق معمول احمق اما متحد هستند و خود را آماده برگزاری جشن پختن تخم مرغ ها می کنند شهر خود را درون یک قلعه بنا کرده اند. قرمز اهالی را در کنار خود نگاه می دارد و با استفاده از یک تیر و کمان، پرندگان دارای خاصیت های مختلف را برای تخریب ساختمان شهر خوک ها به درون قلعه پرتاب می کند.
در این زد و خورد برتری نسبی به سمت پرندگان است و قرمز در نهایت می تواند تخم ها را از دست خوک ها نجات دهد و با انفجار تمام مواد منفجره، شهر خوک ها را کاملا ویران کند. در نهایت او در میان جامعه پرندگان مورد پذیرش واقع می شود و نسل نوزادان نجات یافته او را به عنوان قهرمان خود ستایش می کنند.
این انیمیشن با وجود اینکه از روی یک بازی موبایلی ساخته شده بود توانست رقم ۳۴۹ میلیون دلار در گیشه ها فروش داشته باشد در حالی که تنها مبلغ ۷۳ میلیون دلار برای ساختن آن هزینه شده بود. موفقیت تجاری و استقبال مخاطبان عمده، حکایت از موفقیت این اثر داشته است. اما منتقدان سایت های مشهور در بهترین شرایط نمره ۶ از ۱۰ را به این انیمیشن داده اند. ایراد عمده وارد شده به این انیمیشن خلاق نبودن و شباهت زیاد میان داستان بازی موبایلی «پرندگان خشمگین» و شخصیت های فیلم دانستند.
این موارد در حالی است که داستان بر خلاف دیگر انیمیشن های هم رده هالیوودی دارای یک کشش یکنواخت و موزون از ابتدا تا انتهای فیلم است و جای هیجان و ترس و شادی و خشم کاملا منطقی در نقاط مختلف داستان تقسیم شده است. مثلا در ابتدای فیلم هنگامی که قرمز به خاطر خشمگین بودنش مورد سرزنش قاضی واقع می شود بعد از کلاس مدیریت خشم به منزل خویش می رود تا کمی آرامش داشته باشد.فیلم «پرندگان خشمگین» از روی یک بازی موبایلی ساخته شده است اما به مراتب از فیلم های مشابه خود مثل «کشتی جنگی» بهتر ظاهر شده است. این انیمیشن در عین وفاداری به داستان و حفظ آن تا انتهای فیلم، قصه گویی، شخصیت پردازی و واقع نمایی شخصیتها را به خوبی انجام داده است
این نکته که نقطه ضعف شخصیت اصلی به اندازه کافی مطرح می شود و تاکید بیش از حد روی آن نمی شود، باعث شده است تا با وجود مطرح شدن نقطه ضعف قرمز این مساله آزار دهنده نباشد در حالی که مثلا در انیمیشن «درون / برون» ناراحتی های شخصیت اصلی فیلم بعد از مدتی به دلیل تکرار بیش از حد در داستان باعث رنجش و ناراحتی درونی مخاطب می شود. در واقع داستان زندگی شخصیت های اصلی فیلم «پرندگان خشمگین» همانند برخی از آثار سینمایی، داستانی عامیانه و روزمره است که در دل حوادث تبدیل به قهرمان می شوند.
پرندهای عصبانی که باعث سازماندهی جامعه پرندگان علیه یک دشمن واحد می شود یکی از فرمول های موفق روایت و تجسم قهرمانان در سینمای هالیوود است. داستان سرایی راجع به نمایش یک فرد عادی و سیر تطور و تحول او به یک ابر قهرمان طی ۲ دهه گذشته در فیلم های «مرد عنکبوتی» و «بتمن» مورد استفاده واقع شده است. شخصیت هایی که به دلایلی در میان اجتماع خویش مورد اقبال نیستند و از آنها خواسته می شود شبیه اجتماع شوند تا اینکه نقطه قوت خویش را تقویت کنند. این نگاه هنرمندانه و هارمونیک که در عین حال لحن گزنده ای نیز ندارد نکته ای مثبت در این انیمیشن است.
فیلم «پرندگان خشمگین» وجه دیگری دارد که باعث می شود کمی جدی تر بدان نگریسته شود. داستان فیلم ظاهرا یک خطی است و به نظر منتقدان آمریکایی خیلی ساده است اما در واقع آنها متوجه اصلی ترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشده اند. خوک ها به دلیل زبان چرم و نرم٬ سبک زندگی به ظاهر بیدغدغه و خوشگذارانی بیش از حد مورد توجه پرندگان که همان بومیان یا صاحبان تخم ها هستند، قرار می گیرند. در همین حین نیز خوک ها مشغول پیش بردن نقشه خویش هستند و در لحظه نهایی تمام تخم ها که همان نسل آینده پرندگان هستند را سرقت می کنند که این همان تلاش دشمن برای تصاحب نسل آینده یک جامعه!
در واقع این یک موضوع راهبردی است که دستمایه ساخت یک انیمیشن شده است. پرندگان موقعی به خود می آیند که دیر شده و فرزندانشان دزدیده شده اند. اما عنصر اساسی که باعث گردآمدن آنها شده و تلاش آنها را موثر می سازد، خشم است. خشم بنا به گرایشات مختلف می تواند مثبت یا منفی تلقی شود. برای مثال خشم برای حفاظت از سرزمین یا خانواده و ناموس امری مثبت تلقی می شود امری که در فیلم توسط قرمز میان اعضا جامعه ترویج می شود. او از پرندگان می خواهد تا خشمگین باشند و به سراغ خوک ها بروند و فرزندانشان را از آنها پس بگیرند. این نکته مثبتی است که در محتوای این فیلم دیده می شود.
بعد از نجات فرزندان و متولد شدن آنها٬ داستان این اتفاق به صورت یک سرود توسط جوجه ها اجرا می شود؛ روایتی از یک اتفاق تاریخی برای به هوش بودن نسبت به عدم تکرار این موضوع. نکته سنجی و دقت زیادی توسط نویسندگان و کارگردانان فیلم برای نمایش این پیام ها صرف شده است که باید گفت حاصل کار کاملا موفق بوده است.
شاید بتوان تعابیر زیادی برای جامعه خوک ها یا پرندگان در فیلم پیدا کرد و آنها را به مفاهیم یا پدیده های مختلف نسبت داد یا از آنها به عنوان اشاره ای به یک جامعه یا یک کشور یاد کرد اما به صورت کلی خوک ها نماد جامعه مهاجم یا دشمن هستند که به صورت نرم موفق به نفوذ در جامعه هدف می شوند و با تاثیر گذاری بر فرهنگ و سبک زندگی آن جامعه تلاش می کنند تا بتوانند نسل آینده آن جامعه را از آن خود کرده و به مصرف خود برسانند.داستان فیلم ظاهرا یک خطی است و به نظر منتقدان آمریکایی خیلی ساده است اما در واقع آنها متوجه اصلی ترین عنصر داستان فیلم که همان نمایش چگونگی نفوذ میان یک جامعه توسط دشمن است، نشده اند
در واقع یکی از نکته ها و ابعاد هنر پویانمایی یا انیمیشن همان مطرح کردن محتوای مورد نظر در یک فرم هنری است به نحوی که مورد پذیرش انواع مخاطب در سطح جهان قرار گیرد که میتوان این نکته را به خوبی در این انیمیشن مشاهده کرد. فیلم «پرندگان خشمگین» از روی یک بازی موبایلی ساخته شده است اما به مراتب از فیلم های مشابه خود مثل «کشتی جنگی» که یک اثر سطحی و ضعیف است بهتر ظاهر شده است. این انیمیشن در عین وفاداری به داستان و حفظ آن تا انتهای فیلم، قصه گویی، شخصیت پردازی و واقع نمایی شخصیتها را به خوبی انجام داده است.
استودیو آمریکایی کلمبیا با همکاری شرکت روویو که سازنده بازی «پرندگان خشمگین» است تولید کنندگان این فیلم هستند. در واقع موفقیت این فیلم به دلیل حرفه ای عمل کردن شرکت سازنده بازی است که ساخت فیلم را با استفاده از ظرفیت های این استودیو آمریکایی انجام داده است و خود در کنار آن نیز در مسیر تولید حضور داشته است. این نکته می تواند برای استفاده و کاربردی شدن در داخل کشورمان برای ساخت آثار انیمیشن موفق با بهره گیری از متون داخلی یا اتفاقات مهم تاریخی ایران مورد توجه قرار گیرد.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۶۴۸۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
فیلمهای ترسناکی که بر اساس رویدادی که واقعاً در جهان فیزیکی اتفاق افتاده تولید میشوند، بدون شک میتواند وحشتناکتر از یک داستان تخیلی باشد. در واقعیت ترس مبتنی بر زندگی واقعی لایهای از وحشت را اضافه میکند که داستان ناب برآمده از تخیل نمیتواند با آن رقابت کند.
به گزارش ویجیاتو، در این آثار وحشتناک که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شدهاند، ممکن است جزئیات برای رسیدن به جلوههای خوب سینمایی تغییر کنند، اما داستانها به اندازه کافی به حوادث واقعی نزدیک میشوند که باعث ایجاد لرز در بازو و گزگز کردن در ستون فقرات شما میشود. پس این شما و ۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدند.
«Scream»
شاید باورش سخت باشد که Scream، با توجه به اینکه چقدر به کنوانسیونهای ترسناک نیاز دارد، منشأ دیگری جز سینما داشته باشد. اما این فیلم در واقع ریشه در پرونده واقعی زندگی به اصطلاح «گینزویل ریپر» دارد که پنج دانشجو را به طور متوالی به قتل رساند.
فیلم اسلشر «جیغ» محصول ۱۹۹۶ بهترین فیلم ترسناک دهه ۹۰ میلادی است که این ژانر را دوباره زنده کرد. این فیلم شامل مجموعهای از قتلهایی است که توسط مهاجمی با لباس مشکی و ماسک روح انجام میشود. این فیلم نشان میدهد که قاتل دو نفر هستند که به دنبال انتقام از روابط چند نفر از والدین خود هستند.
پیچ و تابها در Scream طرفداران فیلم ترسناک را روی صندلی خود نگه داشت، اما داستان واقعی که بر اساس آن ساخته شده بود به همان اندازه وحشتناک است.
این فیلم بر اساس قاتل سریال دنی رولینگ بود که در آگوست ۱۹۹۰ در فلوریدا آمریکا، پنج دانشجو را طی چهار روز کشت. این نبوغ کارگردان وس کریون و فیلمنامهنویس کوین ویلیامسون است که به این قضیه نگاه میکنند و سکوی پرشی برای یک اثر سینمایی میبینند که میتواند کلیشههای فیلم را از بین ببرد.
«Zodiac»
هر کسی که اندک علاقهای حتی گذرا به جنایات واقعی داشته باشد، با قاتل زودیاک آشنا است، کسی که سانفرانسیسکو را با یک رشته قتلهای هنوز حل نشده در دهه ۱۹۶۰ میلادی وحشت زده کرد. اما شاهکار هولناک دیوید فینچر کمتر به قتلها مربوط میشود تا سوراخ خرگوشی که قاتل با پازلهای دیوانهکننده و پیامهای رمزگذاریشدهای که از طریق مطبوعات منتشر کرد، بیشتر توجه کند. اگرچه فینچر بازهم چندین مورد از آنها را با جزئیات نگرانکننده بازسازی میکند.
این پرونده به طور کامل کاریکاتوریست سیاسی رابرت گریسمیت، با بازی جیک جیلنهال را دنبال میکند که وسواس چندین دههاش برای کشف هویت زودیاک به قیمت از دست دادن زندگی معمولیاش تمام شد، و از اساس زندگی برای او از بین رفت. با توجه به اینکه چگونه، هر چند سال یکبار، برخی نظریههای جدید در مورد اینکه چه کسی این قتلها را انجام داده است، مطرح میشود، کماکان این اثر و رویدادهای درون آن تماشایی و جذاب است.
«The Amityville Horror»
فیلم ترسناک با رویکر خانه جنزده یا روحهای شیطانی همیشه در ژانر وحشت وجود داشته است؛ اما شاید گل سرسبد آن همین اثر باشد. اما شاید بکویید چرا؟ چون این اثر تا حدی به این دلیل که پیوند مستقیمی با واقعیت دارد، مهم است. فیلم The Amityville Horror هنوز هم قدرت خود را در تمام این دههها (و دنباله ها/اسپین آفها) حفظ کرده است. فیلم چنان بیان ترسناکی به ایدهای میدهد که هرگز نمیتوانیم کاملاً آن را باور کنیم: آیا اشیا و مکانها خاطرات آسیبهای گذشته را در خود نگه میدارند؟
هنگامی که خانوادهای به خانهای جدید نقل مکان میکنند که در آن قتل مرموزی توسط رونالد دفیو رخ داده است، ظاهراً توسط نوعی تسخیر اهریمنی، آنها به سرعت متوجه میشوند که چگونه بقایای آن در پایه خود خانه باقی مانده است. فیلم بینندگان را با هیچ پاسخ یا توضیح روشنی مواجه نمیکند، فقط یک حس طولانی مدت وجود دارد که نیروهایی وجود دارند که ما نه میتوانیم آنها را کنترل کنیم و نه میتوانیم آنها را نابود کنیم.
این فیلم بر اساس کتاب جی آنسون، بر اساس وقایع حقیقی آزار و اذیت ماوراء طبیعی توسط خانواده لوتز هنگام نقل مکان به خانهای قدیمی در لانگ آیلند که قبلا محل یک قتل عام وحشتناک بوده را به تصویر میکشد.
«The Conjuring»
داستان اد و لورین وارن، محققین ماوراء الطبیعه، آنقدر خوب است که سهبار آن را ساختهاند. (خب، حتی تعداد بیشمار دنبالهها و اسپینآفها را در نظر نمیگیریم!) دو شخصیت مرکزی واقعی The Conjuring با دنیای سینمایی Amityville Horror تلاقی میکنند، زیرا تحقیقات آنها در مورد خانههای جن زده به الهام بخشیدن به این فرنچایز کمک کرد. با این وجود، اگر از طرفداران آمیتیویل هستید، احساس نمیکنید که در حال تماشای اثری ناچیز یا تکراری هستید.
فیلم ترسناک جیمز وان به ماوراءالطبیعه میپردازد، اما ترسناکترین نکته از راههایی به فیلم وارد میشود که در واقعیت روستایی گنجانده شده که پرونده اد و لورین در آن ریشه دارد. همچنین مطمئناً بد نیست که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را برای این نقشها انتخاب کردند، دو تن از بهترین بازیگران دوران ما که این وظیفه را به اندازه هر درامی که در آن بازی کردهاند جدی میگیرند. اد و لورین وارن قبل از اینکه کارگردان جیمز وان تصمیم بگیرد شناخته شدهترین پرونده آنها را به یک فیلم خانه خالی از سکنه تبدیل کند و آنها را شاید به معروفترین شکارچیان ارواح در جهان تبدیل کند، خود واقعیشان محققین نیمه معروف ماوراء الطبیعه بودند.
«Poltergeist»
سه سال پس از تولید وحشت در آمیتیویل و موفقیت آن نزد مخاطب، کارگردان توبی هوپر به طور موثری ایده فیلم خانه جن زده مدرن را با کمک خود استیون اسپیلبرگ، که تهیه کننده و احتمالاً کارگردانی برخی از سکانسها را بر عهده داشت، به یک فیلم کلاسیک ترسناک تبدیل کرد. نکته اینجاست که این اثر نیز مانند Amityville، از یک تسخیر واقعی برای قصهگویی الهام میگیرد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پرونده عجیب خانه هرمان در حومه لانگ آیلند آمریکا سوژه این فیلم است پس از اینکه یک خانواده حوادث غیرقابل باوری را در خانه خود مشاهده کردند، یک محقق ماوراء الطبیعه را برای تشخیص فعالیت غیرمعمول، مانند ترکیدن تصادفی بطریها و اشیایی که خودشان حرکت میکنند، به خانه آوردند. این حادثه پس از واکاوی به یک داستان رسانهای ملی تبدیل شد. با این حال، این خانه واقعی در نهایت برخلاف حوادث درون فیلم به واسطه یک پورتال بین بعدی ناپدید نشد.
«Compliance»
هیچ سمینار جامعهشناسی بدون مطالعه «آزمایشهای میلگرام» کامل نمیشود، آزمایشهایی که تلاش میکرد بفهمد چرا آلمانیها طعمه نازیسم شدند. در یک آزمایشگاه، محقق سناریوهایی را شبیهسازی کرد که در آن یک شخصیت اقتدارگرا از سوژهای میخواست که دردی را به کسی وارد کند که میتواند سزاوار آن باشد یا نباشد، میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیونها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بودهاند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی میکردند.
اکنون یافتههای او یک مورد آزمایشی واقعی را در فیلم «Compliance» یا انطباق دریافت میکند؛ البته با این رویکرد که بر اساس یک واقعه حقیقی که در آن صدایی تهدیدآمیز در آن طرف تلفن افراد را به انجام اعمال نفرتانگیز علیه یکدیگر سوق میدهد. (اگر از طرفداران Ann Dowd بازیگر شخصیت نقش خاله لیدیا در The Handmaid’s Tale بودهاید، این فیلم مسئول تجدید حیات اوست – و واضح است که چرا!) درام کلاستروفوبیک کریگ زوبل از تحقیر چیزی که معلوم شد یک تماس شوخی فوقالعاده لعنتی است استفاده نمیکند، بلکه از آن به عنوان سکوی پرشی برای کشف وفاداری آمریکا به اقتدارگرایی استفاده میکند.
«The Exorcist»
مفهوم «جنگیری» ممکن است داستانی ناب به نظر برسد، به خصوص با توجه به برخی از تصویرهای هیستریک آن روی صفحه نمایش در طول سالها؛ اما عمل خروج دیو شیطانی، ریشههای باستانی در دین، حتی در مسیحیت تا قرنهای اخیر دارد؛ بنابراین متن ویلیام پیتر بلاتی در حالی که بر اساس یک رمان محبوب است، از مجموعهای از تلاشها برای جنگیری پسری آشفته در دهه ۱۹۴۰ میلادی الهام میگیرد.
این روح جوان و شکنجهشده، البته، تبدیل به ریگان سرگردان در فیلم جنگیر میشود. او یک معمای وحشتناک است که وضعیتش توسط مادرش و یک جفت کشیش مورد واکاوی قرار میگیرد؛ بنابراین فیلم ترسناک ویلیام فریدکین چیزی فراتر از دنیای ما را نیز کانالیزه میکند.
«The Silence of the Lambs»
اگرچه این برنده اسکار و بازیگر توانا آنتونی هاپکینز است که نمایش را در سکوت برهها از مابقی شخصیتها میدزدد، اما او واقعاً آنتاگونیست اصلی فیلم ترسناک روانشناختی جاناتان دمی نیست. این افتخار متعلق به بوفالو بیل تباه شده یا تد لوین است، قاتلی که به صورت ترکیبی از شش قاتل بدنام آمریکایی ساخته شده است (از جمله اد جین، الهام بخش نورمن بیتس در فیلم روانی).
برای اینکه کلاریس استارلینگ، مامور اف بی آی، بوفالو بیل را بگیرد، او باید بتواند وارد فضای اصلی زندگی و روان او شود… کاری که او را ملزم به ملاقات با هانیبال لکتر میکند. بازیهای فکری که او باید برای ردیابی یک قاتل انجام دهد، بینهایت ترسناکتر از هر خشونت و تندی در فیلم است. آیا میخواهیم فکر عقلانی را به همان اعمالی که ما مظهر غیرعقلانی میدانیم اختصاص دهیم؟! این هویت این اثر سینمایی است.
«Snowtown»
بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر بر اساس خشونتهای غیرقابل توصیف واقعی ساخته شدهاند؛ و این یکی از همان آثار است. استرالیا در دهه ۹۰ میلادی به مدت هفت سال، از سال ۱۹۹۲، با سلسله قتلهایی مواجه شد. یک گروه چهار نفره از مردان به رهبری جان بانتینگ، یک سری قتلهای وحشتناک را انجام دادند که عمدتاً پدوفیلها و همجنس گرایان را هدف قرار میدادند. این فیلم بر اساس همین قتلها تولید شده است.
بازگویی کورزل جزئیات کمی را در خود جای داده است. تصور تماشای Snowtown برای سرگرمی سخت است، اما اگر میخواهید مستقیماً به تاریکترین اعماق بشریت خیره شوید، این فیلم مانند هر فیلم دیگری راهنمای تور است. اما فیلم «قتلهای شهر برفی» اثر جاستین کورزل بیش از پیش دلهرهآور است، زیرا جنایات در مقیاسی هستند که مستحق شوک در سراسر جامعه هستند.
«The Birds»
خیلیها فیلم «پرندگان» از آلفرد هیچکاک را در دایره آثار نه چندان مهم او میدانستند؛ اما باید پذیرفت این اثر گونه فیلم ترسناک برپایه حمله حیوانات را در نوع خودش دگرگون کرد. اما آیا میدانستید ایده داستان آن برگرفته از رخدادی واقعی است! اما باید بدانید در سال ۱۹۶۱ میلادی، پرندگان در شهر ساحلی کاپیتولا، در کالیفرنیا، واقعاً علیه صاحبان انسانی خود برخاستند.
جالب است بدانید: گلههایی از مرغهای دریایی معمولی که با جلبکهای سمی مسموم شده بودند، شروع به برخورد به خانهها و اتومبیلها کردند و غذای نیمههضم شده درون معده خود را استفراغ میکردند. دههها طول کشید تا دانشمندان علت را کشف کنند، اما فقط دو سال از خود این ماجرا طول کشید تا هیچکاک این حادثه را به تمثیلی از صلح شکننده فزاینده انسان با دنیای طبیعی و شاید هم ناامیدی جنسی زنانه تبدیل کند.
«The Exorcism of Emily Rose»
در محافل فرامذهبی، جنگیری، یک عمل بسیار واقعی و نه غیر منسوخ است؛ اما حتی فیلم The Exorcist بر اساس یک حادثه واقعی ساخته شده است. ولی فیلم «جنگیری امیلی رز» در الهامگیری از ماجراهای واقعی خاصتر است.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، یک زن جوان آلمانی به نام Anneliese Michel شروع به تجربه تشنج و توهم کرد. به دستور والدین کاتولیک او، دو کشیش محلی دهها مراسم جنگیری را آغاز کردند تا اینکه او در نهایت بر اثر سوء تغذیه درگذشت. والدین او سپس به قتل از روی سهل انگاری متهم شدند. براساس این حوادث کارگردان اسکات دریکسون این حقایق را با تخیلی لیبرال ترکیب میکند و معجونی جالب از هیجان روانی، وحشت شیطانی و درام دادگاهی را خلق میکند.
«Winchester»
این فیلم شاید حتی با حضور هلن میرن در نقش اصلی خود هم یک فیلم فوقالعاده نباشد، اما یک داستان عالی و عجیب است. همانطور که افسانهها میگویند، پس از مرگ ناگهانی شوهرش، ویلیام وینچستر اسلحه ساز، بیوه او، سارا، شروع به اضافه کردن سازههایی عجیب و غریب به عمارت کالیفرنیای شمالی خود کرد.
در این سازههای عجیب شامل صدها اتاق اضافی، درهای تصادفی و راه پلههایی که به هیچ کجا ختم نمیشد را شامل میشدند. اما ماجرا چه بود؟! ظاهراً به دستور ارواح کسانی که با تفنگ همنام شرکت او یعنی وینچستر کشته شدند، این اتفاقات رخ میدارد. البته به گفته کارشناسان و تاریخنگاران این حوادث عمدتاً یک شایعه یا خبر پراکنی دروغین برای نابودی این شرکت است؛ چرا که گفته شده این بازسازیها عمدتاً نتیجه تعمیرات عجولانه پس از زلزله ۱۹۰۶ میلادی سانفرانسیسکو بود. اما دوستان، هنگام انتخاب بین تخیل یک قصه و واقعیت، از تخیل قصه بودن الگو بگیرید.
«A Nightmare on Elm Street»
شاید از وجود چنین فیلمی در این فهرست تعجب کنید؛ اما فیلم کابوس در خیابان الم در شاخه فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. هرچند هرگز یک قاتل واقعی کودککش وجود نداشت که نوجوانان را در رویاهایشان تعقیب کند. اما ریشه داستان این اثر باعث میشود ما آن را جز فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند بدانیم. به طور کلی مفهوم شخصیت فردی کروگر پس از خواندن مقالهای درباره پسری که پس از تحمل وحشتهای شبانه متحجرانه در خواب جان خود را از دست داد، به سراغ کارگردان فیلم کابوس در خیابان الم آمد.
وس کریون در سال ۲۰۱۴ به Vulture گفت: «من مقالهای در لس آنجلس تایمز خوانده بودم در مورد خانوادهای که از میدانهای کشتار در کامبوج فرار کرده بودند و توانسته بودند به ایالات متحده بروند.»، اما پس از رسیدن فرزند این خانواده از تجربه کابوسهای بسیار آزاردهنده خود به پدر و مادرش گفت که باعث میشود بترسد بخوابد. این کابوسها تا جایی پیش رفتند که کودک از خوابیدن ترس داشت، بنابراین سعی میکرد روزها بیدار بماند.
اما وقتی این کودک بالاخره به خواب رفت، والدینش فکر کردند که این بحران تمام شده است. سپس در نیمه شب صدای جیغهایی از اتاق او شنیدند. وقتی خانواده به اتاق کودک رسیدند، او مرده بود. در واقع این بچه در وسط یک کابوس درگذشت. در نتیجه انسانی که تصوری از ترس در خواب داشت و بزرگترها آن را انکار میکردند، در نهایت به خط مرکزی ایده کابوس در خیابان الم تبدیل شد.
«The Texas Chainsaw Massacre»
یکی از ترسناکترین فیلمهای واقعی جهان «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» است. شاید در نگاه اول بسیاری از آنچه که در فیلم کشتار با ارهبرقی اتفاق میافتد، بیشتر از وحشتناک بودن حادثهای نگران کننده به نظر برسد. اما باید قبول کرد که شاید هیچ شخصیت دیگری در فیلمهای ترسناک معروف جهان به اندازه صورت چرمی ترسناک نباشد. شخصیت قاتلی که یک انسان عجیب تهدیدآمیز و ساکن زیرزمینی است که مردم را میخورد و پس از کشتن، صورت آنها را کنده و روی صورت خود را با آن میپوشاند؛ و نکته جالب اینجاست، در حالی که این شخصیت هرگز یک شخص واقعی در این دنیای مخوف نبود، اما ویژگیهای او بر اساس قاتل زنجیرهای اد جین شکل گرفت که «به نبش قبر اجساد از قبرستانها و ساختن یادگاری با استخوانها و پوست آنها معروف بود». در نتیجه استفاده و الگو گیری سازندگان این اثر سینمایی از یک قاتل حقیقی باعث میشود این اثر نیز در دسته فیلمهای ترسناک واقعی قرار بگیرد.
«The Strangers»
این فیلم مهیج برایان برتینو تلفیقی از سه رویداد مجزا از زندگی واقعی است. در نتیجه باید آن را یکی از فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند دانست. اول، و شاید واضحترین دلیل برای واقعی بودن این داستان آن است که این تریلر تخیلی از حمله به خانه و قتل شارون تیت و دوستانش توسط خانواده منسون الهام میگیرد. به گزارش Screen Rant فیلم غریبهها بخشهایی از داستان خود را با الهام از قتلهای اقامتگاه کِدی ساخته که در آن چهار نفر در یک شهر تفریحی کوچک در کالیفرنیا کشته شدند.
این پرونده از آن دست ماجراهایی بود که حل نشد، زیرا قاتلان هرگز دستگیر نشدند. در نهایت، برتینو به عنوان کارگردان از دوران کودکی خود نیز برای این فیلم الهام گرفت. این کارگردان مشهور یک بار توسط گروهی از غریبهها ترسیده بود که یک روز وقتی او در خانه تنها بود درب خانه او را زدند و از آنها خواستند که در آنجا ساکن نباشند. اگرچه او بعداً متوجه شد که عاملان این اقدام سارق بودند، اما این حادثه اثری فراموش نشدنی بر روی کارگردان آینده گذاشت و او از این حادثه به عنوان بخشی از فیلم خود استفاده کرد.
«Jaws»
احتمالا حضور یکی از ماندگارترین بلاکباسترهای تاریخ سینما در این فهرست جای تعجب دارد، اما فیلم آروارهها از استوین اسپیلبرگ نیز در لیست فیلم ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. فیلم هیولایی حماسی آروارهها بر اساس کتابی به همین نام اثر پیتر بنچلی در سال ۱۹۷۴ ساخته شده است که از حمله کوسه خاصی الهام گرفته نشده، اما داستان آن از سوء استفادههای فرانک موندوس ماهیگیر کوسه الهام گرفته شده است.
کاپیتان کوینت (رابرت شاو) از فیلم آرووارهها ظاهراً از شخصیتی واقعی و بومی لانگ آیلند الگوبرداری شده است، اگرچه خود بنچلی این واقعیت را انکار میکند. با این حال، شاو شخصاً ارتباط بین موندوس و شخصیت خودش در این فیلم را تأیید کرده و بارها گفته است که دوستان و خانواده موندوس در مورد آنچه که به نظر آنها یک ارتباط آشکار در این فیلم است، تردیدی ندارند.
«The Town That Dreaded Sundown»
فیلم «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» به صورت مستقیم از آثاری است که میتوان آن را جز فیلمهای ترسناک واقعی خطاب کرد. اما چرا؟ چون این فیلم ترسناک اسلشر داستان خود را از ماجرای قاتل فانتوم (Phantom Slayer) مسئول به اصطلاح «قتلهای مهتاب» الهام گرفته است. قاتل فانتوم کسی است که بیش از دو ماه و نیم در سال ۱۹۴۶ میلادی به هشت نفر حمله کرد و جان پنج نفر را گرفت. نکته ترسناکتر ماجرا این است که ضارب ناشناس هرگز دستگیر نشد.
در نتیجه وقایع وحشتناک آن ماجرا در «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» جاودانه شد که اولین بار در سال ۱۹۷۶ اکران شد و بعداً در سال ۲۰۱۴ بازسازی شد. پس مشتقان ژانر وحشت باید بدانند این اثر یکی از فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت است که میتوانند در فهرست آثار مورد نظر خود برای تماشا قرار دهند.
«The Hills Have Eyes»
بدون شک یکی از معروفترین فیلمهای ترسناک ماورایی بر اساس واقعیت همین «تپهها چشم دارند» است. شاید هیچ کس به طور قطع نمیداند که آیا افسانه «ساونی بِین» یک داستان واقعی است یا خیر، اما بر اساس فرهنگ عامه، شخصیت بین رهبر یک قبیله ۴۸ نفره در اسکاتلند قرن ۱۶ بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را ربودند، کشتند و خوردند.
در طول جستجوی قاتلان مرموز، مردم محلی تعداد زیادی انسان بیگناه را یافتند که به شکل وحشتناکی کشته شده بودند. اما پس از دستگیری بین، همان مردم او و پیروانش را به طرز وحشیانهای اعدام کردند. این داستان یک قبیله آدمخوار که افراد عادی را به انسانهای وحشی گوشتخوار تبدیل میکند، الهام بخش تولید فیلم «تپهها چشم دارند» بود، یک فیلم ترسناک محصول ۱۹۷۷ به نویسندگی، کارگردانی و تدوین وس کریون. البته یک بازسازی در سال ۲۰۰۶ به همراه یک دنباله در سال ۲۰۰۷ نیز از آن منتشر شد، اما هیچ کدام نتوانستند در برابر نسخه اصلی بایستند.
«Dahmer»
اگر یک فیلم ترسناک واقعی بدون هیچ کم و کاستی از نگاه داستان بر پایه حقیقت میخواهید که از صفر تا صد برگرفته از واقعیت باشد، بدون شک فیلم دامر یکی از آنها به شمار میرود. برخلاف بسیاری از آثار موجود در این فهرست، فیلم دامر محصول سال ۲۰۰۲ فقط بر اساس یک داستان واقعی نیست. اما چرا؟ چون این یک فیلم زندگینامه واقعی درباره قاتل زنجیرهای جفری دامر است که بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ به ۱۷ مرد در ویسکانسین تجاوز کرد، و پس از قتل، آنها را قطعه قطعه کرد و در برخی موارد تا حدی آنها را حفظ و یا به عنوان خوراک مصرف کرد.
باید بدانید به استثنای نام قربانیان و تعدادی جزئیات داستانی کوچک، این فیلم ترسناک تحسین شده، نمایش دقیق جنایات فجیعی است که توسط دامر انجام شده بود، یکی از نکات جذاب این فیلم آن است که جرمی رنر جوان در یکی از اولین نقشهایش این قاتل روانی را به تصویر کشیده است.
«Verónica»
آیا «Verónica» یک فیلم سینمایی جن زده بر اساس واقعیت است؟! جواب این پرسش سخت است. اما فیلم ترسناک اسپانیایی زبان «ورونیکا» محصول ۲۰۱۷ بر اساس پرونده به اصطلاح والکاس در سال ۱۹۹۱ ساخته شده است. همانطور که داستان ظاهراً واقعی میگوید، استفانیا گوتیرز لازارو یک روز در مدرسه خود با استفاده از یک تخته Ouija جلسهای برگزار میکند و در میان مراسم، یک راهبه ترسناک وارد میشود و تخته را میشکند.
به دنبال این رویداد، استفانیا پس از ماهها تشنج و توهم دیدن چهرههای عجیب و غریب را تجربه میکند که در نهایت با مرگ مرموز او به اوج خود میرسد. اما وقتی پلیس برای تحقیق به سراغ این پرونده میآید، صداهای عجیبی در خانه او شنیده شده، و به گفته شاهدان اثاثیه خانه خود به خود جابجا میشدند و یک مجسمه حضرت عیسی مصلوب شده نیز از صلیب خود روی دیوار جدا میشود.
اصل وقایع تاکنون مانند یک راز باقی ماندهاند، و اگر از ما بپرسید، همچنان این داستان گیجکننده است. ولی واقعیت داستان هرچه بوده، موضوع این است که چنین رویداد وحشتناکی ۲۶ سال طول کشیده تا روی صفحه نمایش بزرگ سینما ظاهر شود.